Interesting Boy
نقطه ی بی پایان .
امروز پس از مدت ها بخاطر مشغول بودنم تدی ( سگم ( Tedyy) ) رو بردم پارک |:
نظرات شما عزیزان:
بعد این بچه بیشتر توی خونه است و تاحالا بیرون نرفته زیاد |:
...
داشتم میرفتم یهو یه گربه کوچولو و بامزه دیدم
بر داشتمش دیدم خودشو لوس کرده
یهو برگشتم تدی رو که دید
مث بروسلی صدا در میاورد |:
بعد دیدم تدی داره عقب عقب میره
ترسو از بچه گربه ترسیده بود
بعد گربه هه رو سمت تدی که میبردم یهو دستاشو مث چنگال میارود
بعد میگفت پییییییییییس |:
یجور که منم میترسیدم
بعد دستام رو چنگ انداخت |: کلا ترکوند
اومدم خونه منو با بتادین یکی کردن |:
الان دارم با دستای بتادینی تایپ میکنم
بعد دو دقیقه دیدم از جلوم داره صدا میاد
دیدم همون گربه است!
دیدم داره از عقب صدا میاد
باز هم همون گربه است!
دیدم از سمت چپ یه چیزی داره شاخه هارو میزنه کنار و میاد ، باز هم دیدم همون گربه است!
این جریان ادامه داشت و من هی اونو میدیدم
فقط تنها چیز جالبی که اینجا بود این بود که نمیدیدم گربه بیاد از جلوم بره پشتم و صدا دربیاره |:
بعد از کلی تحقیقات با تدی فهمیدیم که اینا 6 تا گربه 6 قلو اند
دقیقا ما دو تا بسیار خیت شدیم :|
تا زمانی که من میخواستم بیام خونه
این شیش تا بچه گربه مث نینجا ها دنباله ما بودن
و کمین کرده بودن
جالب بود
پاسخ:ترسناک بود |: ، کجاش جالب بود؟
Power By:
LoxBlog.Com |