.:: گربه 1= 0 سگ ::.


Interesting Boy

نقطه ی بی پایان .

امروز پس از مدت ها بخاطر مشغول بودنم تدی ( سگم ( Tedyy) ) رو بردم پارک |:
بعد این بچه بیشتر توی خونه است و تاحالا بیرون نرفته زیاد |:
...
داشتم میرفتم یهو یه گربه کوچولو و بامزه دیدم خجالتی
بر داشتمش دیدم خودشو لوس کرده خنده

یهو برگشتم تدی رو که دید متعجب

مث بروسلی صدا در میاورد |: 
بعد دیدم تدی داره عقب عقب میره خنده
ترسو از بچه گربه ترسیده بود خنده
 
بعد گربه هه رو سمت تدی که میبردم یهو دستاشو مث چنگال میارود 
بعد میگفت پییییییییییس |:
یجور که منم میترسیدم متعجب
 
بعد دستام رو چنگ انداخت |: کلا ترکوند
اومدم خونه منو با بتادین یکی کردن |:
الان دارم با دستای بتادینی تایپ میکنمگریه

بعد دو دقیقه دیدم از جلوم داره صدا میاد
دیدم همون گربه است!
دیدم داره از عقب صدا میاد
باز هم همون گربه است!
دیدم از سمت چپ یه چیزی داره شاخه هارو میزنه کنار و میاد ، باز هم دیدم همون گربه است!
این جریان ادامه داشت و من هی اونو میدیدم
فقط تنها چیز جالبی که اینجا بود این بود که نمیدیدم گربه بیاد از جلوم بره پشتم و صدا دربیاره |:
 بعد از کلی تحقیقات با تدی فهمیدیم که اینا 6 تا گربه 6 قلو اند خنده
دقیقا ما دو تا بسیار خیت شدیم :|
تا زمانی که من میخواستم بیام خونه 
این شیش تا بچه گربه مث نینجا ها دنباله ما بودن 
و کمین کرده بودن مردد




نظرات شما عزیزان:

Alixw32
ساعت2:15---31 مرداد 1395
خخخخخ
جالب بود
پاسخ:ترسناک بود |: ، کجاش جالب بود؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 31 مرداد 1395برچسب:,ساعت 1:59 توسط Creative| |


Power By: LoxBlog.Com